ريشه يابي داستانها وافسانه هاي شاهنامه
افسانه يا واقعي بودن داستانهاي شاهنامه:
آيا داستن كيخسرو در شاهنامه به نحوي واقعيت دارد و كيخسرو كه بوده كه در اوستا ازو به عنوان كوي هوسروه نام برده شده برخي او را همان خضر و برخي كياكسار ميدانند در اوستا ازو با عنوان جاويد العمر وكسي كه در هنگام ظهور سوشيانت از نقطه اي در ايران به ياري او برميخيزد به همراه تني چند از دلاوران
در ايران مناطقي وجود دارد كه مردم محلي معتقدند كيخسرو در آنجا ناپديد شده از جمله در اراك ودر منطقه اي به اسم غار كيخسرو ويكي در سلسله جبال دنا در كهكيلويه و بوير احمد در قله اي مرتفع در همين كوهها به اسم كوه قبله دو شكاف بزرگ با فاصله از همديگر قرار دارند كه مردم محلي معتقدند كيخسرو در يكياز همين دو غار كه به غار كيخسرو معروف است رفته البته رفتن به اين غار بدليل شيب صد در صد غير ممكن است وبايد آن را يكي از نا شناخته ترين غارها به شمار آورد براي ديدن اين غار بايد به روستاي خفردر شهرستان سميرم در استان اصفهان رفت به هر حال بايد دانست چرا مردمان محلي به رفتن كيخسرو به اين محلها با وجود بي اطلاعي از تاريخ و وقايع گذشته در نقاط مختلف ايران اعتقاد دارند؟
- اسطوره هند: اسطوره هند در وداها (به ویژه در ریگ ودا) و اسطوره ایران در اوستا بازتابی گسترده دارد.
- اسطوره های سامی: با راه یافتن اسلام به ایران، بسیاری از داستان ها و افسانه های یهودیان که در قرآن از آنها یادی شده است، در میان ایرانیان رواج یافت و با افسانه ها و داستان ها و سرگذشت های قهرمانی و تاریخی ایرانی به هم آمیخت.
- اسطوره های سغدی و سکایی: داستان رستم در شاهنامه ریشه سغدی دارد و به احتمال قوی مربوط به اساطیر ایران شرقی است. روش معروف سکایی نیز در گریز از برابر دشمن و سپس بازگشت به سوی وی و نابود کردن وی و همین طور دخمه ای که پس از مرگ رستم برای وی ساخته می شود و جسد رخش کنارش قرار می گیرد از رسوم سکایی است.
- اسطوره های چین: میان داستانهای سکایی محفوظ در شاهنامه و شماری از داستان های چینی تشابه نزدیکی وجود دارد. نمونه هایی از تشابه میان داستان های سکایی شاهنامه و چین:
1. داستان رستم و سهراب با داستان جنگ لی چینگ و پسرش نوچا
2. اکوان دیو
3. رستم و دیو سفید
4. داستان زادن زال
- اسطوره های روم و یونان: چون در شاهنامه به صورت روایی و حماسی نقل می شوند ربطی به تراژدیهای یونان که به صورت نمایشی اند ندارد. شاهنامه از تراژدیهای یونان وام گرفته است نه اینکه از نمایشنامه های یونانی بهره گرفته باشد. ما این ساخت را وام گرفته ایم آن هم نه به شکل تراژدی نمایشی بلکه به شکل روایت حماسیش. نمونه هایی از برابر سازیهای اسطوره های شاهنامه با اسطوره های یونانی عبارتند از:
1. رستم و اسفندیار و ایلیاد
2. مقایسه رستم در داستان رستم و اسفندیار با پرومتئوس
3. مقایسه سیاوش و سودابه با هیپولیت و فدر
ــــــــــــــــــــــ
این مطلب را جای دیگه خوندم واسم جالب بود دیدم به اینجا هم ربط داره:
اسطوره آفرینش:
نخستین گفتار شاهنامه فردوسی اسطوره آفرینش است. بن مایه آفرینش بنیادی ترین سویه و جنبه اسطوره هاست. از لحاظی هر اسطوره مربوط به آفرینش کیهان و حاکی از آن است، زیرا هر اسطوره پیدایش موقعیت نوینی در کیهان یا واقعه ای اصلی و اولي را حکایت می کند که به همین علت به ظهور رسیده اند. آفرینش در شاهنامه از دیدگاه فردوسی، از آفرینش در اسلام جدا نیست. او گذشته از اینکه آفرینش اساطیری (آفرینش از دیدگاه ایران باستان) را به گونه ای نمادین بازگو می کند، آفرینش از دید اسلام را، که بر آن باور دارد، سرآغاز حماسه خویش قرار می دهد.
• بن مایه شاه در شاهنامه:
پادشاه در معنی دوره است. معنی واژه کیومرث که نخستین انسان و در شاهنامه نخستین پادشاه است؛ زنده میرا است که از آن انسان با ویژگی فناناپذیر بودنش به یاد می آید. پادشاه نماد انسان است؛ چون انسان پادشاه و سرور کائنات است و این پادشاهی و سروری به نخستین انسان منسوب است. شاه-پیغمبر، یعنی واپسین مرحله از توهمی که به مفهوم کلی «ابرمرد» منجر شده است، هنوز هم بر ذهن ما تسلط دارد.
• بن مایه قهرمان:
- قهرمان از ديد روان شناسي: اسطوره قهرمان عادیترین و مانوس ترین اسطوره در جهان است این اسطوره به وضوح دارای جاذبه ای شگفت انگیز است و اهمین روانی آن فوق العاده عمیق است. این اسطوره ها از یونان و روم گرفته تا چین شباهت های ساختاری زیادی با هم دارند.
- نياز به قهرمان براي جبران خواري يک قوم: قهرمان یا قهرمانان، کارکردی بنیادی در روند حماسه دارند. پدیداری حماسه و هستی بخشی به قهرمان یا قهرمانان نیازی است که سرشتین در جامعه ای که مزه شکستها، ناملایمات، تحمیل قدرت های بیگانه و ... را چشیده است. داستان حماسی همواره چنان لحظاتی از زندگانی قهرمان را ثبت و روایت می کند که با مفهوم خطر و پیگیری آرزو و آرمان آمیخته است.
- قهرمان نمادین و آیین گذر: از دیدگاهی مسیر مشخص ماجرای اسطوره ای قهرمان بزرگ نمایی فرمولی است که در آیین گذر نشان داده می شود یعنی جدایی ، تشرف (آشناسازی) و بازگشت که می توان آن را تک اسطوره نامید.
الف. ماجرای قهرمان: فراخوانی به ماجرا- خودداری از پاسخ به فراخوانی- کمک فراطبیعی- گذر از اولین خوان- شکم نهنگ.
ب. تشرف (آشناسازی): جاده آزمونها- دیدار با ایزدبانو- زن وسوسه گر- آشتی با پدر- عروج- اکسیر حیات.
ج. بازگشت: امتناع از بازگشت- فرار جادویی- نجات از بیرون- گذر از خوان بازگشت- سرور و آقای دو جهان.
برگرفته ازسایت ادبیات
نظرات شما عزیزان:
|